سفارش تبلیغ
صبا ویژن

Rentalcariran.com

(کاکا)(عبدالرحمان) ستاره برزیل:به دنیـای دیگـری پـا گذاشتم

این روزها کاکا، فوتبالیست محبوب برزیل با مسلمان شدنش خبرهای جنجال‌برانگیزی را برای رسانه‌ها خلق کرده است. همزمان با ایام ماه مبارک رمضان، مسلمان شدن هافبک سرشناس برزیلی یکی از عناوین درشت رسانه‌های ورزشی در سراسر دنیا شده بود. در چند ماه اخیر تعداد زیادی از فوتبالیست‌های معروف اروپایی به دین مبین اسلام رو آورده‌اند که اکثرشان ملیت فرانسوی داشتند. اما این خبر که کاکا مسلمان شده است، کمی هیجان‌برانگیز شده است. به طور کلی مردم برزیل که نژاد پرتغالی دارند، تعصب زیادی به اعتقادات خود دارند و کمتر پیش می‌آید که رو به دین دیگری بیاورند. ولی کاکا در سفری که به کویت داشت مسلمان شدن خود را اعلام کرد. او اظهار داشت: می‌خواهد رو به دینی بیاورد که پیام صلح و دوستی دارد. او گفت: هر انسانی در زمینه انتخاب راه خود آزاد است و مسئله دین نیز یک امر شخصی است، از این رو کسی حق دخالت در این موضوع را ندارد. من هم با آگاهی کامل و مطالعه دقیق، تصمیم به مسلمان شدن گرفتم و امیدوارم که مسئولان و اعضای باشگاه میلان، تیم ملی برزیل، طرفداران و دوستانم نظرشان نسبت به من تغییر نکند! او حالا‌ نامش را عبدالرحمان گذاشته است.
    
    بیداری از خواب
    کاکا قصد دارد مانند گذشته در تبلیغات محصولات آدیداس شرکت کند و به فعالیت‌های خود مانند سابق ادامه دهد. او می‌گوید: مسلمان شدنم تاثیری در شیوه فعالیت من نگذاشته تنها دیدگاه من نسبت به جهان عوض شده و آگاهانه‌تر و هوشیارتر به دنیا نگاه خواهم کرد. گویا در خواب بودم و اکنون از یک خواب سنگین بیدار شدم و در دنیای روشن چشم باز کردم.
    
    تولد یک ستاره


    اما این بازیکن برزیلی که با پیراهن شماره 8، یادآور (سوکراتس) است کیست؟ ریکاردو کاکا مهاجم - هافبک برزیلی در 22 آوریل 1982 در شهر برازیلیا، پایتخت برزیل چشم به جهان گشود. نام او برگرفته از زبان پرتغالی است.
    وقتی (ریکاردو) کوچک بود صاحب برادری به نام (رودریگو) شد. رودریگو با زبان کودکانه‌اش نمی‌توانست به راحتی نام برادر بزرگ خود را که (ریکاردو) بود، خطاب کند، لذا او را )Caca( می‌نامید. همین نام بر روی ریکاردو باقی ماند. او می‌گوید: نام کاکا برای من خوش‌یمن بوده است.
    ریکاردوی هفت ساله در کوچه و خیابان‌ها پا به توپ بود. به گفته والدینش هیچ‌گاه او را بدون توپ نمی‌توانستند مشاهده کنند. کاکا 12 سال بیشتر نداشت که وارد باشگاه سائوپائولو شد و در یک تورنمنت، با تیم زیر چهارده ساله‌ها بازی کرد. مسئولان باشگاه به استعداد وی پی بردند و او را تشویق به بازی فوتبال کردند. از ابتدای سال 2001، عضو تیم بزرگسالان سائوپائولو شد و در 131 بازی رسمی، 48 گل زد و خیلی سریع قدم به دنیای حرفه‌ای‌ها گذاشت. او در سن 21 سالگی پیراهن شماره 22 میلان را بر تن کرد؛ در واقع در سال 2003 تیم خانگی سائوپائولو را ترک و وارد میلان شد.او توانست به سرعت خود را در میان بازیکنان مطرح قرار دهد.کاکا در میلان محبوب شد. آمارها نشان می‌دهند که او هم‌تراز (آندره شوچنکو) و (پائولو مالدینی) هوادار داشته است.
    
    پسری بازیگوش
    کاکا از همان دوران نوجوانی پسری بازیگوش بود. او با موهای سیاه و چشمان نافذش خود را در دل همه جا کرد. وقتی سوار بر موتور (هارلی دیویدسن) و یا (بی‌‌ام‌و 1400) خود می‌شد توجه همه را به خود جلب می‌کرد. او به یک نام معروف و جنجالی تبدیل شد البته نه در زمین فوتبال بلکه در میان دوستانش آن هم به دلیل روحیه شاد و بانشاطی که داشت.یک بار با دوستانش شرط بست که در یک پرش خطرناک در استخر شرکت کند اما سرش به لبه استخر خورد و آسیب جدی دید، در نتیجه مدتی از صحنه فوتبال دور شد تا بهبود پیدا کرد. وقتی در خیابان‌های میلان قدم می‌زد و یا با مادرش سوار بر اتومبیل لوکس خود می‌شد، نگاه‌های همه به سوی او جلب می‌شد. کاکا به طور کلی فردی متواضع و مهربان است و همین مسئله همه را به سوی خود جلب کرده است.
    
    و ازدواج در سال 2005
    وی در 23 دسامبر 2005، در حضور ششصد مهمان در یک کلیسا در برازیلیا با کارولین 18 ساله فرزند نماینده شرکت (دیور) شهر سائوپائولوی برزیل پیمان ازدواج بست، گرچه پیش از این گفته می‌شد، کارولین دختر صاحب (دیور) است اما بعد مشخص شد که شایعه‌ای بیش نبود و کارولین دختر نماینده شرکت آرایشی و بهداشتی و تولیدکننده عطر و ادوکلن (دیور) در برزیل است، از مهمانان ویژه مراسم ازدواج آنان باید به نام‌هایی چون رونالدو، آدریانو، دیدا، باتیستوتا و مربیان تیم ملی برزیل اشاره کرد. کارولین و کاکا برای اولین بار در سال 2002 در یک مهمانی همدیگر را ملاقات کردند و همین آشنایی تبدیل به ازدواج آنان شد. حتی وقتی کاکا از سائوپائولو در سال 2003 به سوی ایتالیا رفت، کارولین که یک بچه مدرسه‌ای بود در انتظارش ماند و فقط اوقات تعطیلات را به همراه خانواده نزد کاکا به میلان می‌رفت. بالاخره آنان سال گذشته با یکدیگر ازدواج کردند و هر دویشان از ازدواج‌شان، احساس خوشحالی و خوشبختی می‌کنند.
    
    دین اسلام، دین مردمی
    کاکا یک ماهی است که مسلمان شده از این رو توجه بیشتری از نشریات روز جهان را معطوف خود کرده است، به همین مناسبت مجله (نوولا) با او یک گفتگوی خودمانی و دوستانه صورت داد که در ذیل خواهید خواند.
    _ نظرت درباره دین اسلام چیست؟
    کاکا: دین اسلام یک دین مردمی و متعادل است. دینی مملو از دوستی و صلح و شادمانی من با مطالعه چندین کتاب به ویژه کتاب آسمانی مسلمانان (قرآن) رو به اسلام آوردم و از انتخابم راضی هستم.
    _ نظرت درباره جام‌جهانی 2006 چه بود؟
    کاکا: تجربه خوبی بود اما دردسرهای زیادی داشت. برزیل در آلمان خوب بازی نکرد، شاید به دلیل خستگی بیش از حد بازیکنان بود. من نیز خسته بودم. پس از به پایان رسیدن جام‌جهانی و عدم موفقیت برزیل، نیاز به استراحت بیشتری داشتم، خوشحالم که همسرم کارولین وضعیت مرا درک کرد و به پیشنهاد من در (سائوپائولو) به استراحت پرداختم.
    _ موسیقی مورد علاقه‌ات چیست؟
    کاکا:من موسیقی را دوست دارم به غیر از موسیقی‌های Heavy همه نوع موسیقی را می‌پسندم و به موسیقی برزیلی و ایتالیایی بیش از دیگر موسیقی‌ها گوش می‌دهم، می‌خواهم بگویم علاقه بیشتری به موسیقی فولکوریک دارم.
    _ بهترین دوستانت چه کسانی هستند؟

    کاکا: من دوستان زیادی دارم. رونالدو و روبینیو از دوستان خوب من محسوب می‌شوند. دیدا، کافو و آموروسو هم نیز از بهترین دوستانم هستند. از سوی دیگر برای (پائولو مالدینی) احترام خاصی قائل هستم و او را یک دوست خوب و یک رهبر واقعی می‌دانم. به نظر من او بهترین بازیکن جهان است.
    _ درباره خانواده‌ات بگو؟
    کاکا: من به خانواده خود احترام زیادی می‌گذارم و آنها را دوست دارم. پدرم مشاور من است و باید بگویم که مادری مهربان دارم و همسرم نیز بهترین حامی من در زندگی است.
    من و کارولین مدت زیادی است که یکدیگر را می‌شناسیم. او علاوه بر تحصیل می‌خواهد در زمینه طراحی لباس با (چور جیوآرمانی) که از دوستان خانوادگی ما به شمار می‌آید همکاری داشته باشد. خوشحالم که یک همسر باهوش و بااستعداد دارم و امیدوارم در آینده زندگی آرام و راحتی داشته باشیم.
    _ ورزش‌های مورد علاقه‌ات به غیر از فوتبال؟
    کاکا: گلف، اتومبیلرانی، تنیس، شنا، موتورسواری و اسکی روی برف را دوست دارم. در زمستان به اسکی می‌روم و همیشه هم به زمین می‌‌خورم و دست و پایم صدمه می‌بیند. همچنین عاشق اتومبیلرانی هستم و آیرتون سنا با وجود این‌که نزدیک به یازده سال از مرگش می‌گذرد را تحسین می‌کنم. در ضمن شوماخر و آلونسو نیز از بهترین اتومبیلرانان جهان محسوب می‌شوند.
    _ برای آینده چه هدفی دارید؟
    کاکا: دوست دارم با میلان در لیگ ایتالیا و باشگاه‌های اروپا موفق شوم. بزرگ‌ترین هدف من قهرمانی در جام باشگاه‌های اروپاست و می‌خواهم روزهای زیبایی در فوتبال ایتالیا بیافرینم. امیدوارم در جام‌جهانی آینده بتوانیم یک بار دیگر قهرمان جهان شویم.


قرآن و مسیحیت

      مسیح علیه السلام ،پیامبر بزرگ الهی. بی تردید ظهور آن حضرت یکی از موافق مهم و سرنوشت ساز در تاریخ معنویت و ادیان جهان محسوب می شود. شرح مهمترین آموزه ها و سوانح حیات و تلاشهای الهی حضرت عیسی(ع) و مادر بزرگوار ایشان حضرت مریم سلام الله علیها، از جمله پر شورترین آیات قرآن مجید را تشکیل می دهد، بنابراین آشنایی با حیات و آموزشهای آن حضرت در آیین مقدس اسلام، به کمال مندرج و مستتر است. اینک به مناسبت تولد عیسی مسیح(ع) ، ضمن تبریک به هموطنان ارمنی، آشوری و همه پیروان آن پیامبر بزرگ، مطلب ذیل را که حاوی اطلاعاتی از قران مجید درباره آن حضرت و مادر بزرگوارشان است به نظر خوانندگان گرامی می رسانیم. ضمن تبریک مجدد میلاد حضرت عیسی(ع) توجه خوانندگان گرامی را به این مطلب جلب می کنیم.
    
    





    داستان عیسى و مادرش ع در قرآن چگونه است
    
    مادر مسیح نامش مریم دختران عمران بود، مادر مریم به‏وى حامله شد و نذر کرد فرزنددر شکم خود را، بعد از زائیدن محرر کند یعنى خادم مسجد کند، و او در حالى‏این نذر رامى‏کرد که مى‏پنداشت فرزندش پسر خواهد بود ولى وقتى او را زائید و فهمید که او دختر است، اندوهناک شدو حسرت خورد و نامش را مریم یعنى خادمه نهاد، پدر مریم قبل از ولادت او ازدنیا رفته بود، بناچار خود او دخترش را در آغوش‏گرفته به مسجد آورد و او را به کاهنان مسجدکه یکى از آنان زکریا بود تحویل داد، کاهنان در باره کفالت مریم با هم‏مشاجره کردند و درآخر به این معنا رضایت دادند که در این باره قرعه بیندازند و چون قرعه انداختند زکریا برنده شدواو عهده‏دار تکفل مریم گشت تا وقتى که مریم به حد بلوغ رسید، در آن اوان، زکریا حجابى‏بین مریم و کاهنان برقرارنمود و مریم در داخل آن حجاب مشغول عبادت بود و احدى بجز زکریابر او در نمى‏آمد و هر وقت زکریا بر او در مى‏آمد وداخل محراب او مى‏شد، رزقى نزد اومى‏یافت، روزى از مریم پرسید: این رزق از کجا نزد تو مى‏آید: گفت: از نزدخدا و خدا به‏هر کس بخواهد بدون حساب روزى مى‏دهد و مریم ع صدیقه و به صمت‏خدا معصوم‏بود، طاهره بود، اصطفاء شده بود،محدث و مرتبط با ملائکه بود.ملکى از ملائکه به او گفت که‏خدا تو را اصطفاء و تطهیرکرده، مریم از قانتین بود و یکى از آیات خدا براى همه عالمیان بود.
    
    اینها صفاتى‏است براى مریم که آیات زیر بیانگر آن است.
    
    بعد از آنکه مریم به حد بلوغ رسید و در حجاب(محراب)قرارگرفت، خداى تعالى روح‏را(که یکى از فرشتگان بزرگ خدا است)نزد او فرستاد و روح به شکل بشرى‏تمام عیار دربرابر مریم مجسم شد و به او گفت که فرستاده‏اى است از نزد معبودش، و پروردگارش وى رافرستاده تا به‏اذن او پسرى به وى بدهد، پسرى بدون پدر، و او را بشارت داد به اینکه به زودى ازپسرش معجزات عجیبى ظهور مى‏کندو نیز خبر داد که خداى تعالى به زودى او را به‏روح القدس تایید نموده، کتاب و حکمت و تورات و انجیلش مى‏آموزد و به عنوان رسولى به سوى
    
    بنى اسرائیل گسیلش مى‏دارد، رسولى داراى آیات بینات،و نیز به مریم از شان پسرش وسرگذشت او خبر داد، آنگاه در مریم بدمید و او را حامله کرد، آنطور که یک نفرزن به فرزندخود حامله مى‏شود، این مطالب از آیات زیر استفاده مى‏شود: آل عمران، آیه 35 - 44.
    
    آنگاه مریم به مکانى دور منتقل شد و در آنجا درد زائیدنش‏گرفت و درد زائیدن او را به‏طرف تنه نخله‏اى کشانید و با خود مى‏گفت: اى کاش قبل از این مرده و از خاطره‏هافراموش‏شده بودم، من همه چیز را و همه چیز مرا از یاد مى‏برد، در این هنگام از طرف پائین وى ندایش داد: غم مخور که پروردگارت پائین پایت نهر آبى‏قرار داده، تنه درخت را تکان بده تا پى در پى‏خرماى نورس از بالا بریزد، از آن خرما بخور و از آن آب بنوش و از فرزندى‏چون من خرسند باش، اگر از آدمیان کسى را دیدى که حتما خواهى دید، بگو من براى رحمان روزه گرفته‏ام و به‏همین جهت‏امروز با هیچ انسان سخن نمى‏گویم، مریم چون این را شنید از آنجا که فرزند خودرا زائیده بود به طرف مردم آمد در حالى که‏فرزندش را در آغوش داشت و به طورى که از آیات‏کریمه قرآن بر مى‏آید حامله شدنش و وضع حملش‏و سخن گفتن او و سایر شؤون وجودش از سنخ‏همین عناوین در سایر افراد انسان‏ها بوده.
    
    مردم و همشهریان مریم وقتى او را به این حال دیدند، شروع‏کردند از هر سو به وى‏طعنه زدن و سرزنش نمودند چون دیدند دخترى شوهر نرفته بچه‏دار شده‏است، گفتند: اى مریم‏چه عمل شگفت‏آورى کردى!، اى خواهر هارون نه پدرت بد مردى بود و نه مادرت زناکار، مریم اشاره کردبه کودکش که با او سخن بگوئید، مردم گفتند: ما چگونه با کسى سخن گوئیم‏که کودکى در گهواره است، در اینجاعیسى به سخن درآمد و گفت: من بنده خدا هستم، خداى تعالى به من کتاب داد و مرا پیامبرى از پیامبران کرد و هر جا که‏باشم با برکتم کرد و مرابه نماز و زکات سفارش کرد، مادام که زنده باشم بر احسان به مادرم سفارش فرمود و مرا نه جبارکرد ونه شقى، و سلام بر من روزى که به دنیا آمدم و روزى که مى‏میرم و روزى که زنده برمى‏خیزم. پس این کلام که‏عیسى در کودکى اداء کرد، به اصطلاح علمى، نسبت به برنامه کار نبوتش براعت استهلال بوده(براعت استهلال به این معنااست که نویسنده کتاب در حمد وثناى اول کتابش کلماتى بگنجاند که در عین اینکه حمد و ثناى خدا است اشاره‏اى هم باشد به اینکه در این کتاب پیرامون چه مسائلى بحث مى‏شود)، عیسى (ع)‏ هم با این کلمات‏خود فهماند که به زودى علیه ظلم و طغیان، قیام نموده و شریعت موسى ع را زنده ‏و استوار مى‏سازد و آنچه از معارف آن شریعت مندرس و کهنه گشته تجدید مى‏کند و آنچه از آیاتش که مردم در باره‏اش اختلاف دارند بیان و روشن مى‏سازد.
    
    عیسى (ع) نشو و نما کرد تا به سن جوانى رسید وبا مادرش مانند سایر انسان‏هاطبق عادت جارى در زندگى بشرى مى‏خوردند و مى‏نوشیدند و در آن دو مادام ‏که زندگى‏مى‏کردند تمامى عوارض وجود که در دیگران هست وجود داشت.
    
    عیسى (ع) در این اوان به رسالت به سوى بنى اسرائیل گسیل‏شد و مامور شد تا ایشان را به سوى دین توحید بخواند، و ابلاغ کند که من آمده‏ام به سوى شما و بامعجزه‏اى از ناحیه پروردگارتان آمده‏ام و آن این است که براى شما (و پیش رویتان)از گل چیزى به شکل‏مرغ مى‏سازم ‏و سپس در آن مى‏دمم، به اذن خدا مرغ زنده‏اى مى‏شود و من کور مادرزاد و برصى‏غیر قابل علاج را شفا مى‏دهم و مردگان ‏را به اذن خدا زنده مى‏کنم و بدانچه مى‏خورید وبدانچه در خانه‏هایتان ذخیره مى‏کنید خبر مى‏دهم، که در این‏ براى شما آیتى است بر اینکه‏خدا رب من و رب شما است و باید او را بپرستید.
    
    عیسى (ع) مردم را به شریعت جدید خود که همان تصدیق‏شریعت موسى‏(ع) است دعوت مى‏کرد، چیزى که هست بعضى از احکام موسى را نسخ نمود و آن‏حرمت پاره‏اى‏از چیزها است که در تورات به منظور گوشمالى و سختگیرى بر یهود حرام شده بودو بارها مى‏فرمود: من با حکمت به‏سوى شما گسیل شده‏ام، تا برایتان بیان کنم آنچه را که‏مورد اختلاف شما است و نیز مى‏فرمود: اى بنى اسرائیل من فرستاده‏خدا به سوى شمایم، درحالى که تورات را که کتاب آسمانى قبل از من بوده تصدیق دارم و درحالى که بشارت مى‏دهم‏ به رسولى که بعد از من مى‏آید و نامش احمد است.
    
    عیسى (ع) به وعده‏هائى که داده بود که فلان و فلان معجزه را آورده‏ام‏ وفا کرد، هم مرغ خلق کرد و هم مردگان را زنده کرد و هم کور مادرزاد و برصى را شفا داد و هم به اذن‏خدا از غیب خبر داد.
    
    عیسى (ع) همچنان بنى اسرائیل را به توحید خدا و شریعت‏جدید دعوت کرد تاوقتى که از ایمان آوردنشان مایوس شد، و وقتى طغیان و عناد مردم را دید و استکبار کاهنان‏ و احبار یهود از پذیرفتن دعوتش را مشاهده کرد، از میان عده کمى که به وى ایمان‏آورده بودندچند نفر حوارى انتخاب کرد تا او را در راه خدا یارى کنند.
    
    از سوى دیگر یهود بر آن جناب شورید و تصمیم گرفت او رابه قتل برساند، ولى خداى‏تعالى او را از دست‏یهود نجات داد و به سوى خود بالا برد و مساله عیسى (ع) براى‏یهود مشتبه شد، بعضى خیال کردند که او را کشتند، بعضى دیگر پنداشتند که به دارش آویختند، خداى تعالى فرمود: نه آن بود و نه این،بلکه امر بر آنان مشتبه شد ، این بود تمامى آنچه قرآن‏کریم در داستان عیسى و مادرش فرموده است.


تا ناکجا

این کلام را برای دین خودت بپذیر نه برای ا سلامت

به نام خدای بخشنده مهربان

و بدان که هرگز نیکی و بدی در جهان یکسان نیست همیشه بدی خلق را به بهترین عمل پاداش ده تا همان کس که گویی با تو در سر دشمنی است دوست و خویش تو گردد                                        آیه 34 سوره فصلت