عشق در قرآن
«عشق» و «محبت» و «هوی» کلماتی هستند که ما در زبان عربی و فارسی برای اشاره به همین چیزی داریم که میخواهیم از آن سخن بگوییم. کلمهی عشق در قرآن نیامده است، اما «محبت» و «هوی» به کار رفته است. در قرآن کلمهی «محبت» به صورت محمود و کلمهی «هوی» همواره به صورت مذموم به کار رفته است، اما کلمهی «عشق» با اینکه در قرآن نیامده است، در ادبیات عربی و فارسی دارای اهمیت بسیاری است. در ریشهی زبانهای اروپایی امروز کلمات لاتینی «امور» و «کاریتاس» (amor و caritas) و کلمات یونانی «فیلیا» و «اروس» و «آگاپه» (philia و eros و agape) برای عشق وجود دارد. «فیلیا» مصداق آن نوع عشقی را به وجود میآورد که متضمن دوستی است و «امور» و «اروس» آن نوع عشقی را به وجود میآورد که مبتنی بر میل است و «کاریتاس» و «آگاپه» به معنای عشق والا و بیخود است.
هر تلاشی برای رسیدن به تعریفی دقیق از «عشق» محکوم به شکست است. ما آن را تجربه میکنیم، اما دقیقاً قادر به بیانش نیستیم. چنانکه جلال الدین مولوی میگوید:
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشنگرست
لیک عشق بیزبان روشنترست
چون قلم اندر نوشتن میشتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
مردمان دربارهی عشق سخن میگویند و گاهی این کلمه را برای اموری به کار میبرند که شنوندهی اهل تأمل یافتن معنایی مشترک میان آنها را دشوار مییابد. چنانکه ولتر دردانشنامه ی فلسفی خود میگوید:
«اقسام عشق آنقدر زیاد است که آدم وقتی میخواهد تعریفی از آن به دست آورد در میماند. به هوسی که چندروزی بیشتر دوام ندارد با گستاخی نام "عشق" میدهند و همچنین به احساسی که خالی از هرگونه احترامی است و به رابطهی نامشروع اتفاقی و به تظاهرهای "فاسق زن شوهردار" و به عادتی متحجر و به توهمات رومانتیک و به رغبتی که در پی تمنای فوری به وجود میآید؛ آری، مردم این نام را به هزار چیز موهوم میدهند».
با این وصف، شناختی که ما میتوانیم از «عشق» داشته باشیم از همین «گفتار» (discourse)هایی به دست میآید که دربارهی عشق وجود دارد. در تمدن غربی پنج دسته اندیشه را میتوان در خصوص «عشق» در زمانهای مختلف یا بهطور همزمان تشخیص داد. (١) اصل تکوین دهندهی عالم و لذا خود هستی خدا (خلاقیت)؛ (٢) دوستی، دلبستگی به دیگر مخلوقات، اشتیاق به دیگران (خیرخواهانه، آموزشی، دگردیسانه، تحسینآمیز، تجلیلکننده)؛ (٣) کشش عاطفی، حالاتی در مرد دارای قدرت که «او را تسخیر میکند»، نیرویی فیزیولوژیکی یا روانشناختی، یا اساطیری (حالتی انفعالی)؛ (٤) شور پرزجری که بهطور اختیاری انتخاب شده، وسایل مصنوعی و "انحرافها"ی میل جنسی، پرورش میل از برای خود آن (فرهنگ)؛ روابط جنسی و میل به تولید مثل و زاد و ولد