سفارش تبلیغ
صبا ویژن

Rentalcariran.com

خوابگاه نشین ها

خوابگاه‌نشین‌ها

 

زندگی در خوابگاه‌های دانشجویی و تجربه فضای جدید همیشه با دغدغه‌ها، مشکلات و هیجان‌هایی همراه بوده است، دل‌تنگی و دوری از خانواده، زندگی با هم اتاقی‌هایی با فرهنگ‌هایی متفاوت، آشپزی، شستن لباس، شب‌نشینی‌های طولانی، بازی و خریدهای دسته‌جمعی همگی از جمله اوقات تلخ و شیرین این سبک زندگی است.

 

به مناسبت هفته خوابگاه‌ها به سراغ برخی دانشجویان کوی دانشگاه‌ تهران رفتم تا پای درددل آن‌ها از تلخی‌ها و دشواری‌ها و شرح شیرینی‌ها و خوشی‌های زندگی خوابگاهی بنشینم. دختران دانشجویی که بعد از چند سال تجربه زندگی خوابگاهی تحلیل‌های جذابی از زندگی دانشجویی دارند.

 

"انسیه" دانشجوی ارشد زیست که اولین سال زندگی خوابگاهی را تجربه می‌کند، معتقد است زندگی در اینجا سختی‌ها و شیرینی‌هایی دارد و بودن با دوستان هم سن و سال و صمیمیت با آن‌ها را از شیرینی‌هایش می‌داند و می‌گوید: چون اینجا خانواده‌هایمان نیستند، مجبوریم با دوستانمان زندگی کنیم که این صمیمیت بیشتری بین ما ایجاد می‌کند.

 

"نجمه" دوست و هم‌اتاقی انسیه، دانشجوی رشته شهرسازی که در شرف ازدواج است،‌ سختی زندگی خوابگاهی را برای افراد متاهل می‌داند و می‌گوید: بودن در خوابگاه برای دانشجویان مجرد سخت نیست ولی من باید سعی کنم هرچه زودتر درسم را تمام کنم و به مشهد برگردم.

نجمه در ادامه از راه فراری که برای دلتنگی‌هایش یافته، می‌گوید: من و هم‌اتاقی‌هایم که شبیه هم هستیم و یکدیگر را درک می‌کنیم، شانس بزرگی آوردیم که توانستیم گروه دوستی خوبی تشکیل دهیم که همین صمیمیت و با هم بودن‌ها دلتنگی خانواده را قابل‌ تحمل‌تر می‌کند.

خوابگاه دانشجویی

 

 

"فهیمه" در ادامه حرف‌های هم‌اتاقی‌هایش از سختی غذا درست کردن در خوابگاه می‌گوید: باید بعد از برگشتن از دانشگاه و کلاس و خستگی‌های آن، تازه شروع کنی به درست کردن غذا، آن هم با همه امکاناتی که در خوابگاه داری. ولی روزهایی که فرصت کافی داشته باشی، آشپزی لذت‌بخش هم هست و تفریح محسوب می‌شود.

آنها استقلال و عدم وابستگی به خانواده را مهمترین تاثیر زندگی خوابگاهی می‌دانند و می ‌گویند: زندگی خوابگاهی به طور کلی روحیات ما را عوض کرده ، قبل از این همه کارهای ما با مشارکت و حضور خانواده انجام می‌شد ولی الان یاد گرفته‌ایم خودمان تنهایی در مورد امور مهم تصمیم بگیریم و آن را اجرا کنیم.

علی‌رغم نظر آن‌ها، فهیمه از وجه منفی داشتن استقلال‌ حرف می‌زند و می‌گوید: چون ما طعم استقلال را چشیده‌ایم مخالفت‌های خانواده‌ها را برنمی‌تابیم و این باعث شده که در برخی مواقع مقابل آن‌ها بایستیم.

 

در کنار "مینا" و "زهرا" که در حیاط خوابگاه فاطمیه کوی دانشگاه تهران مشغول ترجمه هستند و بساط چای و پولکی و آجیلشان هم پهن است، می‌نشینم و مینا شروع می‌کند به گفتن تجربه هفت ساله زندگی خوابگاهیش و می‌گوید: جوان 18ساله‌ای که وارد زندگی خوابگاهی می‌شود یاد می‌گیرد دور از حمایت روحی خانواده، گلیم خود را از آب بیرون بکشد و به لحاظ زندگی با افراد متفاوت وارد یک مجموعه روابط جدید می‌شود که تجربه مفیدی برای آینده او محسوب می‌شود به ویژه برای کسانی که ازدواج نکرده‌اند، زندگی خوابگاهی فرصتی را فراهم می‌کندکه مدیریت مالی را یاد بگیرند.

 

مینا در کنار ذکر محاسن زندگی خوابگاهی از معایب آن هم می‌گوید؛ اینکه وقتی فرد وارد یک درگیری روحی می‌شود به علت دور بودن از خانواده از حمایت روحی آن‌ها محروم است و همین خلاء، خطر تصمیم‌گیری غلط را برای او ایجاد می‌کند.

او بودن طولانی در خوابگاه را خسته‌کننده می‌داند و علت آن را این‌طور توضیح می‌دهد: اگر الان احساس افسردگی می‌کنم به این خاطر است که مسیرم محدود به دانشگاه و خوابگاه بوده و هیچ فراغت و تفریحی برای خودم ایجاد نکرده‌ام که به تدریج باعث خوردگی ذهن و روان من شده است.

 

"زهرا" دوست مینا که از جنوب آمده و دانشجوی مقطع دکتراست، از تفاوت فرهنگی، روحیات و اخلاقیات حرف می‌زند و می‌گوید تفاوت‌های فرهنگی موجود بین هم‌اتاقی‌ها، شخصیت و روحیات متفاوت آنها گاهی اوقات بار روانی منفی به همراه دارد و بودن در خوابگاه را سخت می‌کند و باید یاد بگیری با این تفاوت‌ها زندگی کنی، زیرا ساختن با آدم‌های مختلف صبوری را به تو می‌آموزد.

 

تکرار دغدغه زهرا در مورد دشواری سازگاری با فرهنگ‌های مختلف در خوابگاه از زبان سایر دانشجویان و توجه به آمار مراجعات دانشجویان به مسئولین خوابگاهها برای حل مشکل، از خلاء آموزش‌های زندگی خوابگاهی به دانشجویان سال اولی در سیستم دانشگاهی کشور حکایت دارد.

خوابگاه

 

 

او که از تاثیرات منفی خوابگاه‌نشینی حرف می‌زند می‌گوید: شلخته بودن و تنبلی از نکات منفی زندگی در خوابگاه است و در خانواده به من می‌گویند از وقتی رفتی خوابگاه شلخته شدی.

 

"حمیده" دانشجوی کارشناسی رشته تاریخ و تمدن صرف درس خواندن را وظیفه دانشجو نمی‌داند و می‌گوید دوست دارم هر چیزی را که یاد می‌گیرم برای دیگران واگو کنم. برای همین نمی توانم به خواندن درس اکتفا کنم.

او خیلی اهل بیرون رفتن‌های جمعی نیست و ترجیح می‌دهد تفریحش هم بار علمی داشته باشد برای همین آشپزی و درست کردن شیرینی های مختلف را تفریح جذابی می‌داند که باعث تغییر ذائقه‌اش در خوابگاه می‌شود.

 

حمیده همچنین خوابگاه را مثل پادگان سربازی می‌داند و می‌گوید طولانی ماندن در خوابگاه باعث حس خمودگی می‌شود و کمتر حسی بین آدمهای موجود در این مکان رد و بدل می شود.

او در پایان از کثیفی خوابگاه گلایه می‌کند و می‌گوید کثیفی سرویس‌ها، حمام و آشپزخانه باعث مریضی من شده و از اینکه بعضی بچه‌ها علی رغم تحصیل‌کرده بودن هنوز خود را ملزم به رعایت امور نظافتی- بهداشتی نمی‌دانند ناراحت هستم.

خوابگاه دانشجویی

 

 

هوا رو به تاریکی می‌رود، تعدادی از بچه‌ها روی زمین چمن خوابگاه نشسته‌اند و صدای بلند خنده‌هایشان نظرم را جلب می‌کند. جز اولین مسائلی که مطرح می‌کنند سنواتی شد‌ن‌شان است. "نگین" می‌گوید: ما چون شش‌ترمه شده‌ایم، پنج نفر در یک اتاق زندگی می‌کنیم در حالی‌که امکانات اتاق برای چهار نفر در نظر گرفته شده است. ضمن اینکه ما مجبوریم به رغم روزانه بودن هم شهریه دانشگاه بپردازیم و هم اجاره‌بهای خوابگاه و رزرو غذا دو برابر می‌شود.

"سارا" که دانشجوی رشته علوم سیاسی است، از رفتار ناعادلانه برخی مسئولان خوابگاه شکایت می‌کند و می‌گوید: برخی دانشجویان به خاطر شرایط بد مالی مجبور هستند برای گذران تحصیل، در قبال اسکان برای کار به مسئولین خوابگاهها رجوع کنند که با رفتار تحقیرآمیز آنان مواجه می‌شوند و از نظر من طوری با دانشجوی ارشد یکی از بهترین دانشگاه‌های کشور برخورد می‌کنند که حس وجود نظام برده‌داری به آدم دست می‌دهد، در حالی‌که این کار دانشجویی برای دانشگاه‌ها هم صرفه جویی مالی به همراه دارد.

 

"نسترن" به ضرورت وجود درمانگاه در محوطه خوابگاه اشاره می‌کند و می‌گوید: اگر نصف شب حالمان بد شود، هیچ جا نیست که یک دارو به ما بدهد یا سرم وصل کند. گروه روانپزشک و روانشناس خوابگاه هم باید مجرب باشند، نه اینکه تعدادی دانشجوی تازه فارغ‌التحصیل شده، دانشجویان را مورد تجربه کسب کردن خودشان قرار دهند.

 

"مریم" در ادامه از وضعیت حضور و غیاب خوابگاه‌های دخترانه می‌گوید: باید هرشب دنبال خانمی که حضور و غیاب می‌کند بیفتم تا حضورم را بزند و الا با خانواده‌ام تماس می‌گیرند و می‌گویند آن شب دخترتان خوابگاه نبوده است. چند وقت پیش دانشجویی که در ساعت حضور و غیاب در باشگاه در حال ورزش بوده غیبت می خورد و مسئولین با خانواده‌اش تماس می‌گیرند که باعث عصبانیت و سلب اعتماد آنها از دخترشان می‌شود.

او در مورد محدودیت ساعت رفت و آمد خوابگاه می‌گوید: من وقتی یک شب بعد از ساعت 10:30 خواستم برای گرفتن دارو به بیرون از خوابگاه بروم مسئولان مانعم شدند و اینجا متوجه برخورد ناشایست آنان شدم که در شأن این دانشگاه بزرگ نیست.

 

مریم در پایان به لذت و خوشی زندگی جمعی اشاره می‌کند و می‌گوید: اگرچه زندگی با دوستانم لذت بخش است اما به نظرم ما را از مواجهه با واقعیتهای زندگی دور می‌کند.

 

به گزارش ایسنا، اگرچه این گزارش برش کوتاهی است از زندگی خوابگاهی یکی از دانشگاه‌های کشور، اما با توجه به یکسانی آیین نامه خوابگاه‌های دخترانه کشور، می‌تواند روایتگر مشکلات دانشجویان خوابگاهی سایر دانشگاه‌ها هم باشد.‌