سفارش تبلیغ
صبا ویژن

Rentalcariran.com

قطار خالی سیاست !

 

سهراب سپهری

چیزها دیدم در روی زمین :
کودکی دیدم ، ماه را بو می کرد
قفسی بی در دیدم که درآن ، روشنی پرپر می زد
نردبانی که از آن ، عشق می رفت به بام ملکوت
من زنی را دیدم ، نور در هاون می کوبید
ظهر در سفره ی آنان نان بود ، سبزی بود ، دوری شبنم بود ، کاسه ی داغ محبت بود

من گدایی دیدم ، در به در می رفت آواز چکاوک می خواست
و سپوری که به یک پوسته ی خربزه می برد نماز

بره ای را دیدم ، بادبادک می خورد
من الاغی دیدم ، یونجه را می فهمید
در چراگاه "نصیحت" گاوی دیدم سیر

سهراب سپهری

شاعری دیدم هنگام خطاب ، به گل سوسن می گفت : "شما"

من کتابی دیدم از جنس بلور
کاغذی دیدم ، از جنس بهار
موزه ای دیدم دور از سبزه ،
مسجدی دور از آب.
سر بالین فقیهی نومید ، کوزه ای دیدم لبریز سوال

قاطری دیدم بارش "انشا"
اشتری دیدم بارش سبد خالی "پند و امثال "
عارفی دیدم بارش "تنناها یا هو "

من قطاری دیدم ، روشنایی می برد .
من قطاری دیدم ، فقه می برد و چه سنگین می رفت .
من قطاری دیدم ، که سیاست می برد ( و چه خالی می رفت . )

من قطاری دیدم ، تخم نیلوفر و آواز قناری می برد

و هواپیمایی ، که در آن اوج هزاران پایی

خاک از شیشه آن پیدا بود

*سهراب سپهری